Skip to content Skip to sidebar Skip to footer

سفر در دنیای لباس‌های اشرافی | جادوی طراحی لباس های فرانکنشتاین 2025

یه مدت بود که همه درباره نسخه جدید «فرانکنشتاین» یا نسخه دل‌تورو اومده که تازه اومده دارن حرف میزنن .پس منم رفتم فیلم رو نگاه کردم و باید بگم واقعا ازهر نظری عالی بود! این‌بار با یه دنیای تاریک، شاعرانه و پرجزییات طرفیم که بیشتر از این‌که ترسناک باشه، احساس‌برانه و آدم رو می‌بره وسط قصه. یکی از چیزهایی که واقعاً توجه همه رو جلب کرده، طراحی لباس‌هاست؛ لباس‌هایی که فقط قشنگ نیستن، روایت می‌کنن، شخصیت می‌سازن و حتی حال‌وهوای هر صحنه رو عوض می‌کنن. پشت همه این‌ها هم کیت هاولی قرار داره؛ کسی که انگار ذهن دل‌تورو رو می‌خونه و دقیقاً همون چیزی رو می‌سازه که دنیاش لازم داره. از مخمل‌های خیس در نور شمع برای ویکتور گرفته تا لباس‌های افسانه ای و رنگ‌آمیزی عجیب‌وغریب الیزابت، همه‌چیز این‌قدر دقیق چیده شده که طراحی لباس تبدیل شده به یکی از مهم‌ترین بخش‌های تجربه این فیلم و نشون می‌ده چرا این اقتباس این‌قدر متفاوت حس می‌شه.در نتیجه امروز قراره از لباس های این فیلم صحبت کنم!نقد و که همه مینویسن!😁

چرا طراحی لباس توی این اقتباس انقدر مهمه؟

توی نسخه‌ی دل‌تورو، لباس‌ها خودشون به‌اندازه‌ی دیالوگ‌ها و نور و موسیقی، داستان روایت می‌کنن. دل‌تورو همیشه جهان‌هاش رو مثل یه اپرای فانتزی می‌سازه؛ یعنی احساسات بزرگ، تصویرسازی اغراق‌شده و جزئیاتی که یه لایه‌ی معنایی دیگه به داستان اضافه می‌کنن. برای همین طراحی لباس توی این فیلم تبدیل شده به یکی از ستون‌های اصلی فضاسازی و نه یه عنصر تزئینی.

از طرف دیگه، این اقتباس آگاهانه از کلیشه‌ی «ویکتوریایی دارک و خاکستری» فاصله می‌گیره. به‌جای کت‌های قهوه‌ای، پارچه‌های گرفته و رنگ‌های مرده، اینجا با پالت‌های زنده، نقش‌های سلولی، جواهرات براق، مخمل خون‌چکیده و پارچه‌هایی طرفیم که انگار از دل نقاشی‌های مذهبی و اسطوره‌ای بیرون کشیده شدن. این انتخاب باعث می‌شه حتی تماشاگرهایی که بارها داستان فرانکنشتاین رو دیدن، این‌بار احساس کنن دارن چیزی تازه می‌بینن.

نکته‌ی مهم‌تر اینه که دل‌تورو داستان رو به دوران جنگ کریمه می‌بره؛ دوره‌ای که هنوز ریشه در گذشته داره اما نفس مدرنیته، پیشرفت ابزار جراحی و تغییرهای فکری توش موج می‌زنه. همین بازه‌ی زمانی دست کیت هاولی رو باز گذاشته تا لباس‌ها نه کاملاً تاریخی باشن و نه امروزی؛ یه حد میانی جذاب که هم حس اسطوره‌ای می‌ده و هم به چشم امروزی‌ها آشناست. از همین‌جاست که لباس‌ها به روایت کمک می‌کنن: تنهایی ویکتور، قدیس‌گونگی الیزابت، تولد و مرگ، خلق و نابودی.

این ترکیب رویکرد اپرایی، فاصله‌ی آگاهانه از کلیشه‌ها و انتخاب زمانه‌ی خاص باعث شده طراحی لباس توی این نسخه، یکی از مهم‌ترین دلیل‌های متفاوت‌بودن، به‌یاد‌ماندنی‌بودن و وایرال‌شدن فیلم باشه؛ چون هر لباس خودش یه قصه‌ست و هر قصه یه حس عمیق به تصویر اضافه می‌کنه.

Leave a comment