Skip to content Skip to sidebar Skip to footer

نقد و بررسی Stranger Things 5 پارت 1: مرگ‌ها، افشاگری‌های وکنا و قدرت تازه‌ی ویل!

سلام جادوگرا!
چه خبر؟ طبق معمول، کل چهار قسمت رو اولِ صبح قورت دادم و الان هیجان‌زده نشستم براتون بنویسم. خلاصه… برگشتم با یه نقدِ داغِ داغ از دل هاوکینز، درست همون‌جایی که ۹ ساله داریم باهاش بزرگ می‌شیم(یا پیر شدیم 😂🙃😁).

واقعا عجیبه… ۹ سال و نیم گذشته از وقتی اولین‌بار این بچه‌های بیچاره رو زدیم بیرون از زیرزمین و انداختیم وسط هیولا و وکنا و دموگورگن. الان دیگه «بچه» نیستن—بازیگرها کاملاً بزرگ شدن، سریال خودش هم سن‌وسالی پیدا کرده، و با اینکه ردِ گذر زمان توی همه‌چی پیداست… هنوز هم “یک جهنمِ سرگرم‌کننده”‌ست.
قسمت‌های ولوم ۱ امروز منتشر شد و نقدها هم درجا ریختن بیرون. برای یه شروعِ فصل آخر، امتیازها بد هم نیست: Rotten Tomatoes روی ۸۵٪ ایستاده و Metacritic هم ۶۹ داده—ترکیبی از «خوبه»، «می‌شه بهتر باشه»، ولی «هنوز پای سریال وایمیسیم.»

این چهار قسمت، همون حس نوستالژیک ۲۰۱۶ رو برمی‌گردونه… اما با فضای تاریک‌تر، پیرتر و سنگین‌تر. انگار برگشتیم هاوکینز، ولی یه هاوکینزی که نفسش به شماره افتاده و آخرین مبارزه‌ش رو شروع کرده.
از همین‌جا مشخصه که فصل ۵ قرار نیست فقط روی موج خاطرات سوار شه—داره خودش رو برای یک پایان واقعی جمع می‌کنه.

زمان پخش Stranger Things 5

خب جادوگرا، این فصل رو نتفلیکس سه‌تیکه کرده و اعصاب همه رو خط‌خطی. ولی تقویمش اینه:

— ولوم ۱: چهار قسمت / ۲۷ نوامبر ۲۰۲۵ (امروز) / ۶ آذر ۱۴۰۴
چهار تا اپیزود اول همینیه که الان نشستیم درباره‌ش حرف می‌زنیم.

— ولوم ۲: اپیزودهای ۵ تا ۷ / ۲۶ دسامبر ۲۰۲۵ / ۵ دی ۱۴۰۴
یه فاصله اعصاب‌خُردکن تا کریسمس… ولی خب، چاره چیه؟

— قسمت آخر: ۱ ژانویه ۲۰۲۶ / ۱۲ دی ۱۴۰۴
فینال بزرگ، هم‌زمان توی نتفلیکس و سینماهای منتخب.
همون جایی که قراره حسابی اشک‌هامون رو دربیارن.

سه‌پارت شدن این فصل هم هنوز موضوع بحثه—یه عده می‌گن هیجان‌انگیزه، یه عده می‌گن شکنجهٔ روحی. ولی در هر حال، این راهیه که دافر بویز عزیزمون انتخاب کردن، و ما هم مجبوریم باهاش کنار بیایم.

خلاصه‌ی داستان ولوم ۱ 

داستان از پاییز ۱۹۸۷ شروع می‌شه؛ همون زمانی که هاوکینز دیگه رسماً یه شهر «زخمی و نیمه‌ویران»ه. بعد از ریزش رِفت‌ها، همه‌چی به هم ریخته و دولت هم کل منطقه رو گذاشته زیر قرنطینهٔ نظامی هیچ‌کس نمی‌تونه وارد بشه، هیچ‌کس نمی‌تونه خارج بشه، و هوا هم بوی آخرالزمان می‌ده.

هرکدوم از بچه‌ها توی یه مسیر جداگانه گیر کردن، ولی همه‌شون دارن سمت یه نقطه‌ی مشترک کشیده می‌شن:
ویل، الون، مایک، داستین، لوکاس، ننسی، رابین، استیو و باقی گروه هرکسی وسط یه بحران متفاوت گیر کرده، اما حس «اتفاق بزرگ» توی کل چهار قسمت مثل یه جرقه زیر پوست سریال می‌لرزه.

دولت با جدیتِ تمام دنبال الونه؛ نه به‌عنوان یه قهرمان، بلکه مثل یه «تهدید ملی».
از اون طرف هم، همون لحظه‌ای که فکر می‌کنیم شاید یه کم نفس راحت بکشیم، داستان یادمون می‌اندازه که وکنا کاملاً زنده‌ست و این‌بار یه هدف تازه داره:
«هالی ویلر»
خواهر کوچیکهٔ مایک… و بله، همین‌قدر عجیب و همین‌قدر ترسناک.

یکی از لحظه‌های به‌یادماندنی هم، ماجرای تلهٔ Turnbowـه؛ یک ارجاع بامزه و خلاقانه به Home Alone، ولی نسخهٔ «هاوکینزیِ تیره و تارش». هم خنده‌داره، هم ترسناک، هم امضای دافر بویز.

موشکافی تحلیلی 4 قسمت اول

چهار قسمت اول دقیقاً مثل برگشتن به ریشه‌های سریاله، اما با حجم بیشتری از درد، ترس و بلوغ. حس می‌کنی سازندگان نشستن و گفتن: «بذار یه‌بار دیگه همون جادوی فصل ۱ رو بسازیم، ولی این‌بار برای بچه‌هایی که دیگه بچه نیستن.»

بازگشت و فلش بک به فصل اول

اولین چیزی که تو ولوم ۱ چشم رو می‌گیره، همین حس آشنای فصل اوله. اون وایب معروف بچه خر خونای هاوکینز هنوز زنده‌ست؛ اما الان دیگه همه‌شون تو شرایطی گیر افتادن که فقط با دوچرخه و واکی‌تاکی حل نمی‌شه.

تمرکز دوباره برگشته روی گروه اصلی مایک، ویل، لوکاس، داستین، نانسی، استیو، رابین، الون… و حس می‌کنی بالاخره بعد از دو فصل داستان‌های پراکنده، شخصیت‌ها دوباره تو یک مسیر مشترک قرار گرفتن. این خودش بزرگ‌ترین دلگرم‌کننده‌ی طرفدارهاست. و اینم بگم که بالاخره میفهمیم چه بلایی سر ویل اومده  و در واقع اول اپبزود 1 دقیقا همینجوری میشه!

لحن سریال هم دوباره همون لحن کلاسیک Stranger Thingsه: ترکیبی از ترس ، نوستالژی ، بامزگی و لحظات احساسی‌ که خاصه خودشه البته یکم سنگین تر خشن تر!

کیفیت ساخت و جلوه‌های ویژه

از همون ثانیه‌های اول معلومه ولوم ۱ ابعاد کاملاً سینمایی داره؛ چیزی شبیه Stranger Things 4 پلاس پلاس. طراحی Upside Down این‌بار به‌شدت جزئیاتِ ریز داره سنگ‌ها، ریشه‌ها، غارها، بافت‌ها همه‌ش انگار یه فیلم ترسناک درجه‌یک رو نگاه می‌کنی، نه یه سریال.

اما شاهکار واقعی، Demogorgonها هستن. نسخه‌هایی که تو ولوم ۱ می‌بینیم مفصل‌تر، واقعی‌تر و ترسناک‌تر از هر فصل دیگه‌ن. دوربین هم نسبت به فصل‌های قبلی جسورتر شده؛ نماهای طولانی‌تر، جزئیات واضح‌تر، و یه حس «وحشت فیزیکی» که قبلاً کمتر می‌دیدیم.

نبردها هم به‌مراتب بزرگ‌تر و پرتنش‌تره. سکانس‌های درگیری تو اپیزود ۲ و ۴(آخ که نگم براتون از اپیزود چهارم!) کاملاً حس یک سکانس سینمایی اکشن–ترسناک رو دارن. سکانس‌ها طوری طراحی شدن که انگار برای پردهٔ سینما ساخته شدن، نه برای استریم خانگی. این کیفیت بالا باعث می‌شه حتی وقتی داستان کند می‌شه، باز هم چشم از صفحه برنداری.

رشد بازیگرها و داستان‌های شخصی

یکی از چیزهایی که ولوم ۱ رو جذاب می‌کنه، همین بلوغ عجیب و بعضاً تلخ شخصیت‌هاست. ما سال‌ها این بچه‌ها رو دیدیم که دنبال دموگورگن می‌دویدن؛ الان اما هر کدومشون با یه «نسخه‌ی سنگین‌تر» از خودش روبه‌رو شده.

داستین هنوز زیر سایه‌ی مرگ ادی مانسن له می‌شه. از همون اولین سکانس‌ها پیداست که دلتنگی و احساس گناهش رهاش نمی‌کنه. لباس پوشیدن، ادا درآوردن، حتی شوخی‌هاش… همه‌چی یه جور ادای احترامیه که کم‌کم تبدیل به بحران شخصی شده. این خط داستانی، هم بامزه‌ست و هم تلخ.

بعضی روابط داخل گروه هم به‌طور جدی ترک برداشته. اختلاف‌نظرها، عصبانیت‌های ناگهانی، سکوت‌های طولانی… ولوم ۱ خیلی صادقانه نشون می‌ده که این آدم‌ها فقط «یک تیم» نیستن؛ یه خانواده‌ان و خانواده‌ها همیشه دردسر دارن.

بخش احساسی‌تر داستان اما می‌رسه به الون و هاپر.
چیزی که بین‌شون شکل گرفته یه رابطه‌ی پدر/دختریه که هم زیباست، هم پُر از ترس. الون مدام می‌خواد خودش رو جلوی دنیا پرت کنه تا نجاتش بده، و هاپر حاضر نیست حتی دوباره یک درصد احتمال از دست دادنش رو تجربه کنه. این کشمکش، یکی از قوی‌ترین ضربان‌های چهار قسمت اوله.

و اما ویل
حضورش مثل یک سایهٔ آشنا و سنگین حس می‌شه. اون اتصال قدیمی که همیشه بینش و Upside Down بود، حالا دوباره زنده شده—اما خیلی عمیق‌تر و خیلی ترسناک‌تر. نگاه‌هاش، بی‌قراری‌هاش، لرزش دست‌هاش… همه‌چی می‌گه یه چیزی در حال بیدار شدنه، و سریال هم کاملاً آگاهانه این موضوع رو کش می‌ده تا وسط ولوم ۱ منفجرش کنه.

نقاط ضعف

هیچ‌چیز بدون ایراد نیست، و ولوم ۱ هم چندتا مشکل داره که سخت می‌شه نادیده‌شون گرفت.

اول از همه سه‌پارت شدن فصل پنجم.
این تصمیم بیشتر شبیه شکنجه‌ی طرفدارهاست تا استراتژی انتشار. ریتم تماشای فصل رو تیکه‌تیکه می‌کنه و حس یک‌پارچگی رو می‌گیره. ولوم ۱ به‌خاطر همین فاصله‌ها، بخشی از قدرتش رو از دست می‌ده.

از طرفی، بعضی خطوط داستانی کش‌دار می‌شن.
سکانس‌هایی هست که عمداً طولانی شده تا فضا بسازه، اما بعضی‌وقت‌ها از مرز «فضاسازی» رد می‌شن و وارد «کندی» می‌شن.

یه ایراد دیگه اینکه معصومیت فصل‌های اول تقریباً کامل حذف شده.
قرار نیست همون وایب ۲۰۱۶ رو پس بگیریم، ولی این تغییر فاز ناگهانی گاهی باعث می‌شه سریال بیشتر شبیه یه درام سنگین نوجوانی باشه تا یک ماجراجویی علمی–تخیلی.البته طبیعی هست چون بچه ها بزرگ شدن ، جنگیدن و خب دیگه صرفا بچه مدرسه ای نیستن!

و آخریش هم ریتم نابرابر اپیزودهاست.
اپیزود ۲ و ۴ ضرباهنگ قوی‌ای دارن، اما قسمت ۱ و ۳ گاهی بیش از حد تکیه می‌کنن روی گفتگو و مقدمه‌چینی. این ناهماهنگی باعث می‌شه تجربه‌ی تماشای چهار قسمت خیلی «رولرکوستر» بشه—یه جاها اوج مطلق، یه جاها تقریباً ایست کامل.

پایان ولوم ۱: سرنوشت شخصیت‌ها

ولوم ۱ دقیقاً همون‌جوری تموم می‌شه که Stranger Things همیشه دوست داره:
با سه بمب داستانی که هرکدوم مسیر فصل رو عوض می‌کنن. پایانِ قسمت چهارم، ترکیبیه از شوک، اشک و به معنای واقعی کلمه WTF  بریم سراغش که بهتون بگم چرا!

۱. کشف شوکه‌کننده: بازگشت «کالی / 008»

بزرگ‌ترین سورپرایز ولوم ۱ همین لو رفتن کالیه؛ همون 008 که تو فصل چهار فقط یه بار دیدیم و بعد ناپدید شد. حالا معلوم می‌شه دکتر کِی مدت‌هاست از قدرت‌های توهم‌زایی‌اش علیه الون استفاده می‌کرده؛ درواقع کالی یه «سلاح» بوده که زیر شکنجه نگه‌داشته شده.

هاپر و الون وقتی وارد پایگاه زیرزمینی Upside Down می‌شن، فکر می‌کنن وکنا پشت قدرت‌های عجیب اونجاست… اما حقیقت تلخ‌تر از اینه. هاپر برای نجاتش تا مرز مرگ جلو می‌ره—چند ثانیه‌ای بیشتر با مرگ فاصله نداشت و این کشمکش پدرانه دوباره محور کاراکترش می‌شه.

این افشاگری یه چیز مهم رو روشن می‌کنه:
داستان Project Kay قراره تبدیل به یکی از محورهای اصلی نیمه دوم فصل بشه.
و اینکه دولت فقط دنبال الون نیست؛ دنبال کنترل هر نوع قدرت فرابشریه.

۲. مکس و هالی در ذهن وکنا

خط داستانی مکس یکی از سنگین‌ترین‌های فصله. مکس هنوز تو کُماست، اما ذهنش در یک «حقهٔ روانی» گیر کرده جایی وسط دنیای وکنا. اونجا، هالی ویلر رو پیدا می‌کنه؛ همان بچه‌ای که وکنا هدف جدیدش کرده.

وکنا تعداد زیادی بچه رو تو خاطرات خودش زندانی کرده و مکس تنها کسیه که این رو دیده. او می‌فهمه که وکنا از چه چیزهایی می‌ترسه و غارِ خاطراتِ منفیش رو پیدا می‌کنه؛ جایی که احتمالاً نقطهٔ ضعفش پنهانه. اما در پایان ولوم ۱، این خط به‌طور کامل حل نمی‌شه. مکس هنوز در جهان ذهنی وکنا گیر کرده، هالی هنوز در خطره، و ما فقط می‌دونیم این دو تا درون ذهن دشمن دارن تلاش می‌کنن زنده بمونن.
این یعنی:
ولوم ۲ احتمالاً یکی از سنگین‌ترین rescue arcهای کل سریالو داره.

۳. بمب بزرگ داستان: قدرت‌های تلکینتیک «ویل»

اینجاست که سریال یک چرخش واقعی می‌زنه. در اوج قسمت چهارم، درست وقتی به‌نظر می‌رسه هیچ‌کس نمی‌تونه دموگورگون‌ها رو نگه داره، ویل ناگهان قدرت‌های تلکینتیکش رو آزاد می‌کنه.
نه ضعیف.
نه تصادفی.
بلکه با یک انفجار ذهنی کامل—در حد نسخهٔ جوانِ الون. این اولین بار در ۹ ساله که سریال رسماً تأیید می‌کنه: ویل از اول قرار بود یک «قهرمان بالقوه» باشه.

قدرت‌هاش از زندگی طولانی در سایه‌ی Upside Down و نزدیکی همیشگی به وکنا نشأت گرفته و سریال دقیقاً همین رو تبدیل می‌کنه به یک پیام احساسی:

پذیرش هویت، آشتی با خودش، و نترسیدن از چیزی که همیشه ازش فرار می‌کرد.

این نقطهٔ اوج، کل آرک ویل رو بازتعریف می‌کنه.
از «بچه‌ای که همیشه گیر می‌افتاد»
به «کسی که خودش قراره نتیجهٔ جنگ رو تعیین کنه».

پیش‌بینی‌های رسمی برای ولوم ۲ و فینال

ولوم ۱ فقط مقدمهٔ یک جنگ آخره. سریال عمداً چهار اپیزود اول رو جوری می‌سازه که انگار همه‌چیز «در آستانهٔ انفجار» مونده. حالا بریم ببینیم با اطلاعاتی که رسمی داریم، چی می‌تونه در ولوم ۲ و فینال اتفاق بیفته.

۱. ویل: کنترل قدرت‌ها یا فرو رفتن در تاریکی؟

ولوم ۱ رسماً ویل رو وارد زمین بازی قدرت‌ها کرده.
سؤال بزرگ اینه:

قدرت‌هاش از جنس الونه یا ردّ وکنا؟

اگر این نیروها به «اون طرف» وصل باشن، ویل ممکنه تبدیل بشه به سلاحی که هم می‌تونه دنیا رو نجات بده، هم نابود کنه.
ولوم ۲ احتمالاً تبدیل می‌شه به آشتی بزرگ ویل با خودش—یا سقوطش به سمت تاریکی.

۲. مکس و هالی: رهایی یا مرگ دوم؟

داستان ذهن وکنا، جدی‌تر از چیزیه که اول تصور می‌کنیم.

مکس هنوز تو کماست و وسط یه سری خاطره گیر کرده که مال خودش نیست  و هالی هم گیر افتاده وسط خاطرات وکنا.

این سؤال‌ها قطعاً تو ولوم ۲ مطرح می‌شن:

کی ناجی این دو نفره؟ خودشون؟با نقشه ای که مکس و هالی ریختن آیا میتونن وکنا رو گول بزنن؟
آیا اصلاً امکان برگشت کامل وجود داره؟
یا باید انتظار یک «مرگ دوم» رو داشته باشیم؟

مخصوصاً مکس… که از فصل ۴ تا الان همیشه در لبه‌ی مرگه.

۳. الون: جنگیدن با دولت و وکنا؟

الون تو ولوم ۱ بین دو دشمن گیر می‌افته:

۱) وکنا که مستقیم دنبال نابود کردنشه
۲) دولت که می‌خواد کنترلش کنه یا حذفش

ولوم ۲ احتمالاً تبدیل می‌شه به جایی که الون مجبور می‌شه هم‌زمان با هر دو بجنگه. اگر این پیش‌بینی درست باشه، فصل پنج تبدیل می‌شه به یکی از شخصی‌ترین و سنگین‌ترین نبردهای الون.

۴. اتحاد نهایی گروه برای آخرین بار

نتفلیکس و دافر بویز یه چیزو صد بار گفتن:
فصل ۵ پایان مسیر بچه‌ها کنار همه‌ست.

یعنی هرچقدر تو ولوم ۱ پراکنده بودن، تو ولوم ۲ و مخصوصاً فینال باید دوباره به یک تیم واحد تبدیل بشن.

ته ماجرا احتمالاً یک حملهٔ نهایی به غار وکنا یا نقطهٔ اتصال دو دنیا خواهد بود.
یه جور پایان کاملاً گروه‌محور.

۵. هاوکینز: نجات یا نابودی کامل؟

سال‌هاست طرفدارها می‌پرسن:

هاوکینز زنده می‌مونه؟

ولوم ۱ به‌شدت این حس رو تقویت می‌کنه که ممکنه پایان سریال تلخ باشه. وقتی قسمت آخر برای اکران سینمایی آماده شده، یعنی سازنده‌ها دنبال یک پایان بزرگن—نه یک «هپی‌اند راحت».

دو احتمال وجود داره:

  • نجات شهر با قربانی‌شدن یکی از اعضای اصلی

  • نابودی کامل هاوکینز و بسته‌ شدن رِفت‌ها برای همیشه

هر دو برای داستان منطقی‌ان.

۶. اهمیت پایان سال ۲۰۲۶ و انتشار سینمایی

قسمت آخر یک رویداد سینمایی خواهد بود. این یعنی:

  • اندازهٔ اپیزود احتمالاً بالای ۲ ساعت

  • پایان بزرگ، خونین، احساسی و دراماتیک

  • چیزی شبیه Avengers: Endgame ولی نسخهٔ استرینجر تینگز

فینالِ سال ۲۰۲۶ یعنی این پروژه می‌خواد برای همیشه «قفل بشه» و هیچ اسپین‌آفی قبل از این پایان صددرصدی منتشر نشه.

حرف آخر

ولوم ۱ یه شروع پُرقدرت برای پایان‌دهنده‌ی یکی از مهم‌ترین سریال‌های دهه‌ست. نه کامل، نه بی‌نقص—ولی دقیقاً همون چیزی که باید باشه:
ترکیبی از نوستالژی، ترس، بلوغ، غم و یک عالمه سؤال بی‌جواب که مغزتو تا ولوم ۲ درگیر نگه می‌داره. Stranger Things بعد از ۹ سال هنوز می‌تونه هم هیجان رو بالا ببره، هم بغض نگه دارت کنه، هم بزنه زیر پات و بگه «هنوز کارمون تموم نشده». اگه ولوم ۱ این‌جوری بود، ولوم ۲ و فینال احتمالاً قراره ضربه‌ای باشه که سال ۲۰۲۶ رو باهاش به یاد بسپاریم. این پایانِ یک سفره—سفری که از اتاق‌های تاریک، دوچرخه‌ها، واکی‌تاکی‌ها و رفاقت شروع شد و حالا رسیده به نبردی آخر در مرز دو دنیا.

حالا نوبت شماست. پس بهم بگید:
کدوم لحظهٔ ولوم ۱ بیشتر شما رو شوکه کرد؟
فکر می‌کنین پایان اصلی سریال چقدر قراره از این دارک تر بشه؟
و اینکه داستان ویل، مکس و الون رو چجوری تصور می‌کنین؟

کامنت‌هاتونو همین پایین برام بنویسین؛
من هم این صفحه رو با تحلیل نظرهای شما آپدیت می‌کنم تا یه جمع‌بندی کامل‌تر داشته باشیم.
تا پخش قسمت دوم جادو همراتون. شاید بیام باز براتون از استرنجرتینگز بنویسم که حوصلتون سر نره😁✨

2 Comments

  • Mz
    Posted ۱۴ آذر ۱۴۰۴ at ۱۳:۲۸

    بهترین بخش اپیزود چهارم جایی بود که لوله آب ترکیده بود و همزمان باید بچه‌ها رو فراری می‌دادن
    اون جا ترکیدم از خنده

    • Post Author
      Shiva
      Posted ۱۵ آذر ۱۴۰۴ at ۰۱:۲۵

      حالا این بخش که خیلی خوب بود ولی اصلا فصل 5ام تو یه لوله دیگه ایه نسبت به فصل های قبل و اصلا اپیزود 4 واقعا خفن بود!فقط امیدوارم به پایان سریال گند نزنن که ناراحت میشم!

Leave a comment