سلام به همه عاشقان دنیای انیمیشن! اگه شما هم مثل من عاشق تماشای کارتونهای جذاب و ماندگار هستید، احتمالاً دو تا اسم بزرگ همیشه براتون خاطرهساز بوده: دیزنی و استودیو جیبلی. دیزنی که با شاهکارهایی مثل شیرشاه و فروزن دل همه رو برده و جیبلی که با آثار عمیق و احساسی مثل شهر اشباح و همسایه من توتورو غوغا کرده. اما این دو استودیو چه شباهتها و تفاوتهایی دارن؟ بیایید با هم یه بررسی بکنیم.
داستانهایی پر از جادو و احساس
شباهتها
دیزنی و جیبلی هر دو عاشق اینن که توی داستانهاشون احساسات واقعی انسانها رو به تصویر بکشن. مثلاً شیرشاه (The Lion King) رو یادتونه؟ داستانش پر از عشق، از دست دادن، و امید بود. حالا از اون طرف، قلعه متحرک هاول (Howl’s Moving Castle) از جیبلی رو داریم که عشق و تغییر رو به یه شکل جادویی نشون میده.
تفاوتها
اما تفاوت بزرگ اینجاست که دیزنی همیشه خیر و شر رو خیلی واضح نشون میده. مثلاً جادوگر خبیث توی سفیدبرفی یا اورسولا توی پری دریایی کوچولو، کاملاً شرورن. ولی جیبلی پیچیدهتر عمل میکنه؛ مثلاً توی شاهزاده مونونوکه، حتی اونایی که ظاهراً «بد» به نظر میان، دلایل خاص خودشون رو دارن.
یه تفاوت دیگه اینه که دیزنی معمولاً قصههاش رو از افسانهها و داستانهای غربی میگیره، مثل سیندرلا یا زیبای خفته. اما جیبلی بیشتر از فرهنگ ژاپن الهام میگیره. مثلاً توتورو رو که دیدید؟ روحهای جنگل کاملاً از اسطورههای ژاپنی الهام گرفته شدن.

شخصیتپردازی
قهرمانها
دیزنی عاشق اینه که قهرمانهاش رو شجاع، سرزنده، و اغلب پر از انرژی نشون بده. مثلاً مولان یا السا همیشه آماده جنگیدن برای آرزوهاشون هستن. از اون طرف، جیبلی قهرمانهایی خلق میکنه که شاید معمولیتر باشن، اما داستانهای قوی و عمیقی دارن. مثل سان توی شاهزاده مونونوکه که هم با طبیعت و هم با انسانها درگیره.
شخصیتهای فرعی
شخصیتهای فرعی توی دیزنی معمولاً برای لحظات خندهدار هستن، مثل اولاف توی فروزن یا تیمون و پومبا توی شیرشاه. اما جیبلی حتی به شخصیتهای فرعی هم معنای خاصی میده. مثلاً کالسیفر، اون شعله آتیش توی قلعه متحرک هاول، هم کمدیه و هم داستان خودش رو داره.

سبک هنری:
طراحی شخصیتها
دیزنی همیشه شخصیتهاش رو رنگارنگ و با جزئیات زیادی طراحی میکنه. مثلاً چهرههاشون خیلی احساسی و پر از حالتهای مختلفه. اما جیبلی بیشتر به سادگی معتقده. شخصیتهاش واقعیتر به نظر میان و توی جزئیات خیلی طبیعیترن.

پسزمینهها
حالا اینجا دیگه جیبلی برنده میشه! مناظر توی انیمیشنهای جیبلی مثل یه تابلو نقاشیه. همهچیز با دست کشیده شده و حس زنده بودن طبیعت رو میده. از اون طرف، دیزنی بیشتر از جلوههای دیجیتالی استفاده میکنه که خب خیلی هم قشنگه، ولی یه کم مصنوعیتر به نظر میاد.

موسیقی:
دیزنی
دیزنی همیشه با آهنگهای شاد و جذابش معروف بوده. Let It Go از فروزن یا Hakuna Matata از شیرشاه رو که حتماً شنیدید. موسیقیهای دیزنی بیشتر انرژیبخش و پر از شور و هیجان هستن.
جیبلی
موسیقی جیبلی اما یه چیز دیگهس! ساختههای جو هیسایشی مثل یه معجزه میمونن. آهنگهای شهر اشباح یا باد برمیخیزد آروم و تأثیرگذارن و دقیقاً حس و حال صحنه رو منتقل میکنن.
و اما حرف آخر:
دیزنی یا جیبلی؟ هر کدوم دنیای خاص خودشون رو دارن. دیزنی بیشتر برای کساییه که عاشق داستانهای شاد و قابلپیشبینی هستن، در حالی که جیبلی برای اوناییه که دنبال فلسفه و داستانهای پیچیدهتر میگردن.
شما بیشتر طرفدار دیزنی هستید یا جیبلی؟ توی کامنتها بهم بگید!

